خواهرم موهایم را می بافد
یک رج سیاه ، یک رج شرابی
با هم می خوانیم :
* عمو صحرا ! پسرات کو ؟
لب دریان پسرام
دخترای ننه دریارو خاطر خوان پسرام ... *
پسر همسایه
کروات راه راهِ خاکستری اش را
پشت و رو بسته است و
با شلوارکی کوتاه و
نگاهی گم
برای خرگوشها لالایی می خواند
صدایش نَم می کشد
میان آرزوهایمان ؛
* آخ ! اگه بارون بزنه .. *
نور میان گیسوانم خانه می کند آرام
حوضچه ی اقاقی و نسترن است
شب قصه ی کودکانه یمان !
نگاهم جایی مردد می ماند
دلواپسیی از جنس شب
شاید هم
* غصه ی کوچیک سردی مث اشک...*
مبادا دستانت
میان چهل گیسهایی پر از شراب
جای ماند یک وقت !
....
پسرک بر خواب خرگوشهایش
پولک صورتی می پاشد
تو گم می شوی میان این شراره های بلند
و من با خواهری از جنس باد
آرام می خوانم :
* زیر این طاق کبود
جز خدا هیچی نبود
جز خدا هیچی نبود ... ! *
همین ....
پی نوشت : تمام ستاره ها برگرفته از شعر دخترای ننه دریا ، سروده ی احمد شاملو ست .
برای امروز دیگه فکر کنم کافی باشه